به گزارش تحریریه، شیه شیائو رونگ(薛小荣)، استاد تاریخ معاصر چین در دانشگاه فودان و کارشناس برجسته روابط بینالملل، وضعیت فعلی هلند را به عنوان یک هشدار جدی برای کشورهای کوچک در مواجهه با سیاستهای قدرتهای بزرگ توصیف کرد و گفت که این تجربه درس مهمی برای حفظ استقلال و استراتژی ملی دارد.
ماجرا از آنجا آغاز شد که دولت هلند در ماه سپتامبر «بهطور اجباری» شرکت تولیدکننده نیمههادی نکسپریا (Nexperia) را در اختیار گرفت، مدیرعامل را عوض کرد و و یک تصمیم جنجالی گرفت: قطع کامل تأمین وِیفر برای شعبه چین. (ویفر/wafer: نوعی زیرلایه برای ساخت محصولات الکترونیکی)
بهانه هم این بود که «شاخه چینی قرارداد را رعایت نکرده است». اما واقعیت چیز دیگری بود؛ تمام این رفتارها تنها برای خوشخدمتی به آمریکا بود. وزارت بازرگانی آمریکا تازه «قانون نفوذ ۵۰درصد در کنترل شرکتهای وابسته» را تصویب کرده بود و هلند هم با شتاب وارد بازی شد. هلند با سادهلوحی تصور کرد اگر یک ضربه سخت به چین بزند، آمریکا در آینده سهمی از بازار جهانی تکنولوژی یا حمایت امنیتی به او خواهد داد. اما یک سؤال ساده را فراموش کرد:
بزرگترین ظرفیت تولید ویفر دنیا در کجاست؟ چین

قطع صادرات از سوی هلند، در حقیقت بستن شیر آب کارخانههای خودش با هدف خشک کردن سد روبرویش بود! هلندیها خیال میکردند بدون آنها، صنعت چین زمینگیر میشود اما واقعیت کاملاً برعکس است. چین دهها شرکت و خطوط تولید آماده دارد که میتوانند در کوتاهترین زمان جایگزین شوند. یعنی چین سریع راه جایگزین پیدا میکند اما هلند خود را از یکی از بزرگترین بازارهای دنیا حذف میکند.
حتی نشریه معتبر آلمانی «هفتهنامه اقتصادی» (WirtschaftsWoche) نیز نتوانست سکوت کند و این تصمیم را «یکی از نادرترین و احمقانهترین اشتباهات استراتژیک هلند» نامید.

قانون ۵۰٪ نفوذ (۵۰% Rule): اگر بیش از نصف یک شرکت تحت کنترل یک نهاد تحریمشده آمریکایی باشد، کل شرکت مشمول همان محدودیتهای صادراتی میشود.
هدف قانون، جلوگیری از دورزدن تحریمها و اطمینان از بررسی دقیق مالکیت شرکتهاست.
شرکت نکسپریا در چین هم بلافاصله واکنش داد و در یک بیانیه رسمی اعلام کرد: «ادعای نقض قرارداد دروغ است و این حملهای عامدانه و بدخواهانه علیه ماست.»
و سپس بمب خبری را انداخت: «مشکل از طرف ما نیست، شرکت مادر در هلند بیش از یک میلیارد یوان (نزدیک به ۱۳۵ تا ۱۴۰ میلیون دلار) به ما بدهکار است!
همزمان اعلام شد که این شرکت از این پس بهطور مستقل فعالیت میکند، ذخایر ویفر کافی برای ادامه تولید تا پایان سال دارد و خطوط تولید داخلی نیز با سرعت در حال راهاندازی است؛ بهطوری که از سال آینده مشتریانشان هیچ کمبودی احساس نخواهند کرد.

شرکت نکسپریا یک تولیدکننده نیمههادی است که دفتر مرکزی آن در نایمخن، هلند قرار دارد. این شرکت زیرمجموعه وینگتِک (Wingtech Technology)، یک شرکت ثبتشده در بورس شانگهای که بخشی از آن متعلق به دولت چین است، میباشد. در اکتبر ۲۰۲۵، دولت هلند کنترل این شرکت را به دست گرفت.
هلند در رسیدن به وضعیت کنونی، دو موضوع اساسی را بهصورت جدی اشتباه محاسبه کرده است:
نخست، جایگاه محوری چین در بازار جهانی و زنجیره تأمین و همچنین ظرفیت و اراده این کشور برای اقدام متقابل؛
دوم، رویکرد واقعی ایالات متحده نسبت به کشورهای تابع و ابزارگونه.
چین، بزرگترین بازار شرکت هلندی ASML ‒غول فناوری در حوزه ماشینهای لیتوگرافی‒ محسوب میشود و حدود ۳۵ درصد از کل فروش ASML از بازار چین تأمین میگردد. همچنین صادرات عناصر خاکی کمیاب از سوی چین نقش حیاتی در تولید نیمهرساناهای پیشرفته دارد. افزون بر این، مجموعه نکسپریا در چین، یکی از تأمینکنندگان اصلی چیپ در سطح خودرو (Automotive-Grade) در جهان بهشمار میرود.
به محض اجرای طرح «کنترل اجباری» از سوی دولت هلند، پیامدها فوراً نمایان شدند. نخستین ضربه به ASML وارد گردید؛ تنها طی یک ماه، سه سفارش بزرگ از بازار چین لغو شد و خسارت مالی مستقیم، فوری و قابل مشاهده بود.

پس از آن، صنعت خودروی اروپا با کمبود چیپ مواجه شد. با قطع تأمین از سوی نکسپریا، خطوط تولید شرکتهای بزرگی مانند فولکسواگن، بیامو و مرسدسبنز در آستانه توقف قرار گرفتند. این وضعیت به حدی جدی شد که برخی خودروسازان اروپایی، با دور زدن دفتر مرکزی در هلند، بهصورت مستقیم با کارخانههای مستقر در چین تماس گرفته و درخواست تأمین اضطراری ثبت کردند.
با توجه به وجود تأمینکنندگان متعدد چیپ در سطح جهانی، آیا شرکتهای خودروسازی یا تولیدکنندگان تجهیزات پزشکی اروپا نمیتوانند بهسرعت تأمینکننده دیگری انتخاب کنند؟
پاسخ روشن است: عملاً چنین امکانی وجود ندارد و همین نکته، جنبه طعنهآمیز ماجرا و نشانه واضح کوتاهبینی راهبردی این تصمیم در اروپا است.
کشورهای اروپایی و آمریکایی، برای حفظ انحصار خود در حوزهی تولیدات پیشرفته و تضمین سودهای کلان، طی چند دهه گذشته یک سیستم پیچیده و زمانبرِ تأیید و استانداردسازی ایجاد کردهاند؛ بهویژه در حوزههایی مثل خودروسازی، تجهیزات پزشکی و ماشینآلات صنعتی که ایمنی و قابلیت اطمینان حرف اول را میزند.
این سیستم مثل یک دیوار بلند است:
میخواهی چیپت در خودروی من استفاده شود؟ در دستگاه پزشکی من؟ مشکلی نیست، اول باید از صد و یک مرحله سخت تأیید عبور کنی. این فقط تست کیفیت نیست؛ شامل استانداردها، فرآیندها، سیستم مدیریتی، ممیزی تولید و حتی شرایط محیط کارخانه میشود.
حالا چقدر طول میکشد؟ در حالت خوشبینانه یک تا دو سال، در حالت معمول دو تا سه سال.
و بدتر اینکه، این روند یکبار مصرف هم نیست؛ هر سری و هر مدل چیپ باید جداگانه دوباره از اول تأیید شود.
اینجا اصل ماجرای نکسپریا مشخص میشود:
چیپهای تولیدشده توسط شعبه چین، تمام این مراحل سختگیرانه را پشت سر گذاشته و مجوز ورود به زنجیرهی تولید اروپا را دارند اما وقتی هلند یکطرفه اعلام قطع تأمین کرد، مشتریان اروپایی یکدفعه دستشان خالی شد.
برنامههای تولیدی و طراحی مهندسی آنها براساس همان مدلهای تأییدشده بسته شده بود. حالا چطور میتوانند به دنبال یک تولیدکننده دیگر بروند؟
حتی اگر پارامترهای فنی کاملاً سازگار باشد، دور جدیدی از تأیید و آزمون آغاز میشود و آن زمان طولانی، برای خودروسازان قابل تحمل نیست. نتیجه روشن است: توقف خط تولید؛ کاری که برای کارخانهای مانند فولکسواگن هر ساعتش میلیونها یورو زیان دارد.
این مثل این است که شما روی بزرگراه در حرکت هستید، به ایستگاه سوخترسانی مخصوص خود نزدیک میشوید و ناگهان ایستگاه میگوید: «سوخت نداریم».
در مسیر پمپبنزین زیاد است، اما مخزن سوخت خودروی شما فقط با نازل همین ایستگاه سازگار است.
تصمیم میگیری که از جای دیگر سوخت بگیری؟ باید به کارخانه برگردی، مخزن را از اول طراحی کنی، آزمایش کنی، دوباره تأییدیه بگیری؛ فرایندی که سالها زمان میبرد.
تا آن زمان، خودرو روی جاده متوقف میشود؛ دقیقاً همان اتفاقی که در خطوط تولید اروپا رخ داد.
این دیوار تأیید و استاندارد که در اصل برای کنترل بازار کشورهای در حال توسعه و حفظ سلطه تکنولوژیک ساخته شده بود، وقتی زنجیره تأمین جهانی پایدار بود، یک ضامن سود و امنیت محسوب میشد. اما همین دیوار وقتی خودشان عمداً زنجیره تأمین را مختل کردند، ناگهان تبدیل به دامی برای خودشان شد.

هلند توانست فشارهای مستقیم این سیستم را تحمل کند، اما ضربه واقعی و کشنده برایش، نتیجه مذاکرات چین و آمریکا در بوسان بود. پس از توافق دو طرف، آمریکا اجرای «قانون ۵۰ درصد نفوذ» را متوقف کرد.
این چه معنایی دارد؟ معنیاش این است که آمریکا نردبان هلند را کنار کشید. هلند که جلو رفته و همه چیز را خراب کرده بود، ناگهان در میدان تنها و بدون حمایت باقی ماند. دیگر هیچ حمایتی از «برادر بزرگ» در کار نبود؛ نه حتی یک کلمه دلگرمی، و نه کمترین توجه به سرنوشتش.
نتیجه این شد که همه اقدامات هلند طی یک ماه گذشته به یک شوخی تلخ تبدیل شد. داستان هلند از «همپیمان وفادار» به «مهره سوخته»، به خوبی به پایان رسید و نمایش تمام شد.

بیایم بررسی کنم که سرنوشت تلخ هلند از چه زمانی آغاز شد...
به نظر من، این نقطه دقیقاً همان لحظهای است که هلند تصمیم گرفت «نوچه آمریکا» شود.
اولین اشتباه این بود: هلند وعدههای آمریکا را به عنوان «امنیت مطلق و تضمینشده» تلقی کرد و استراتژی آمریکا را اشتباه فهمید. وقتی آمریکا سیاستهای تهاجمی ارائه میدهد، این اقدامات معمولاً خدمت به منافع کوتاهمدت خود و ملاحظات سیاسی داخلی است و پر از فرصتطلبی و ریسک. آمریکا به دنبال ابزاری برای پیشبرد اهداف خود و کشورهای تابعی که بتوانند هزینهها را تحمل کنند است، نه یک شریک برابر.
هلند تصور میکرد با دادن «نامه وفاداری» میتواند منافعش را با آمریکا گره بزند، اما واقعیت این بود که فقط به عنوان یک مهره قابل فدا شدن در نظر گرفته شد. وقتی آمریکا متوجه شود چیزی برایش سودآور یا پرهزینه است، بدون تردید دور میزند و متحدانش را رها میکند.
دومین اشتباه: هلند بیش از حد کوتاهنظرانه و شتابزده عمل کرد.
توسعه بلندمدت یک کشور در حفظ استقلال راهبردی، ایجاد توازن میان قدرتهای بزرگ و حداکثرسازی منافع ملی نهفته است. اما هلند با پیروی کورکورانه از آمریکا، سیاست خارجی مستقل خود را رها کرد و امنیت اقتصادی کشور را به یک فرضیه پر از عدم قطعیت گره زد.
در نتیجه منافع اقتصادیاش آسیب دید، در عرصه دیپلماسی منزوی شد و در نهایت توسط «برادر بزرگ» فریب خورد و تجربهای تلخ از تلاش بینتیجه را تجربه کرد.
حالا توپ دوباره به زمین هلند افتاده است. شرکت مادر نکسپریا در چین، یعنی «وینگتِک»، بهصراحت درخواست کرده تا مالکیت شرکت به حالت قبل بازگردد و مدیرعامل چینی دوباره سر کار بیاید. طرف چینی هم اعلام کرده که با توجه به وضعیت واقعی شرکت، ممکن است برای صادراتهای واجد شرایط معافیت در نظر گرفته شود.
رسانههای انگلیسی این اقدام را بهعنوان سیگنال کاهش محدودیتهای صادراتی از سوی چین تعبیر کردهاند. بدون شک، این یک فرصت و راه نجات برای هلند در این بنبست است.
این راه نجات دو پیام روشن دارد:
۱. درِ حل مشکل همواره باز است. چین کار را به نقطه غیرقابل بازگشت نکشیده و یک راهکار انعطافپذیر بر اساس شرایط واقعی ارائه کرده است.
۲. اختیار عمل به هلند بازگردانده شده است. این کشور میتواند انتخاب کند که همچنان به دستورهای منسوخ آمریکا بچسبد و با تحمل زیانهای اقتصادی بیشتر و انزوای راهبردی مسیر اشتباه را ادامه دهد، یا مسیر درست را انتخاب کرده و با چین وارد گفتوگو شود تا یک راهحل عملی و واقعبینانه پیدا کند. اما واضح است که اگر هلند همچنان از اصلاح اشتباه خود امتناع کند، چین هرگز بیتفاوت نخواهد ماند.
پایان/













نظر شما